بر خلاف آموزش سنتي در رياضي، او منطق انساني و زبان طبيعت را وارد رياضي کرد. شايد بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهتري ارائه داد. اگر در رياضي، دو رنگ سياه و سفيد را صفر و يک تصور کنيم، منطق رياضي، طيفي به جز اين دو رنگ سفيد و سياه نمي بيند و نمي شناسد. ولي در مجموعه هاي نامعين منطق فازي، بين سياه و سفيد مجموعه اي از طيف هاي خاکستري هم لحاظ مي شود و به اين طريق فصل مشترک ساده اي بين انسان و کامپيوتر بوجود مي آيد.

اين منطق حدود چهل سال پيش در آمريکا توسط لطفي زاده پايه ريزي شد. و براي اولين بار در سال 1974 در اروپا براي تنظيم دستگاه توليد بخار، در يک نيروگاه کاربرد عملي پيدا کرد. با پيشرفت چشمگير ژاپن در عرصه وسايل الکترونيکي، در سال 1990 کلمه "فازي" در آن کشور به عنوان "کلمه سال" شناخته شد.

سخنراني لطفي زاده در دانشگاه صنعتي برلين

دعوت نامه رئيس دانشگاه صنعتي دانشگاه برلين به اشکال مختلف در ميان دانشجويان و مطبوعات و وسايل ارتباط جمعي به چشم مي خورد. کاغذهاي زرد رنگ در قطع کوچک در ميان دانشجويان دست به دست مي گشت و وعده ديدار با دانشمند بزرگي را مي داد.

در قسمتي از دعوت نامه نوشته شده : "باني تئوري منطق فازي به برلين مي آيد: پروفسور لطفي زاده درباره تئوري جهاني خود که در سال 1965 تدوين شده و کاربرد جهاني آن در اتومبيل، موبايل، لباس شويي و غيره، و در خطوط متعدد توليد، و روش هاي متديک ديگري که امروزه در امور اعتباري و نرم افزارهايي که به اين سياق کار مي کنند سخنراني خواهد کرد."

پيش از برپايي سخنراني، راديوها و روزنامه هاي مختلف و از جمله انجمن مهندسين آلمان سئوالات خود را با لطفي زاده مطرح کردند. خبرنگاري که ميکروفن حساسي در دست داشت، از کاربرد منطق فازي در تکنيک امروزي پرسيد؛ پروفسور لطفي زاده به ميکروفن خبرنگار اشاره کرد و گفت: "اتفاقأ اين حساسيتي که در ميکروفن شما بکار گرفته شده تا صداي موضعي را تشخيص دهد و صداي محيط پيرامون را منعکس نکند، نظام منطق فازي را در خود مستتر دارد."

رئيس دانشگاه در اتاق ويژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفي زاده گفت: "من رياضي دان هستم، و از زماني که با رياضيات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنايي دارم، و از پروفسور کنعاني رئيس کانون مهندسين و متخصصين ايراني در آلمان، کمال تشکر را دارم که فرصت ديدار با ايشان را بوجود آورد."

پس از آن از طرف رياست دانشگاه، از پروفسور لطفي زاده دعوت شد تا در دفتر يادبود طلايي دانشگاه که يادگار مخترعين بزرگ از جمله اولين مخترع کامپيوتر (کنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت کند. و به رسم يادبود کتاب زيبايي که دانشگاه فني برلين به مناسبت يکصد و بيست و پنج سالگي تاسيس اين دانشگاه منتشر شده بود با عنوان "بزرگاني که ما بر دوش آنان ايستاده ايم" به آقايان لطفي زاده و ناصر کنعاني اهدا گرديد.

پس از آن ناصر کنعاني به زبان انگليسي به معرفي لطفي زاده پرداخت. سپس مبتکر منطق فازي سخنراني خود را در باره پيدايش منطق فازي و گفتاري پيرامون نظرات مخالف و موافق آن و تکميل و پيشرفت روز افزون اين تئوري به مدت يکساعت و نيم ايراد کرد.

انتقاد لطفي زاده از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر

در فرصتي کوتاهي که دست داد، با پروفسور لطفي زاده گفتگويي داشتم. او گفت: "خوشحالم بعد از بيست و دو سال بار ديگر به برلين آمدم. اول از همه ديدار ايرانيان برلين برايم جالب بود. از برلين خوشم آمده؛ از خيابان هاي پهن آن خوشم آمده، و از اين که در اين شهر آسمان خراش وجود ندارد بسيار لذت بردم... من فوق العاده خوشحالم که در اين جا هستم و با اين استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشيماني ام اين است که نمي توانم آن طور که بايد و شايد فارسي صحبت بکنم. و مجبورم به انگليسي با شما حرف بزنم، به همين جهت بايد از شما عميقأ عذرخواهي کنم که فارسي من خيلي خوب نيست، فهميدن فارسي براي من مشکل نيست، ولي صحبت کردن برايم کمي سخت است."

لطفي زاده در اشاره به تفاوت پذيرش ايرانيان مهاجر در اروپا و آمريکا مي گويد: "مي خواهم مقايسه اي کنم بين جامعه ايراني ها در آمريکا، کانادا، و برلين. دلم مي خواهد در رابطه با کانادا صحبت کنم که چندي پيش از طرف جامعه مهندسين کانادا به آنجا دعوت شده بودم. يک فرق اساسي وجود دارد که ايراني هايي که مقيم کانادا هستند براي دولت کار مي کنند. ولي آنچه در برلين متوجه شدم، اين است که ايراني ها يا در صنايع، و يا در دانشگاه ها کار مي کنند و نديدم که يک ايراني در استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من اين موضوع مربوط مي شود به اينکه آلمان يک جامعه سنتي است و يک فرق اساسي بين خارجي ها و آلماني ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جاي آمريکا به آلمان مي آمدم، بعيد مي ديدم که در آلمان استاد دانشگاه مي شدم. و اين مسئله فقط مربوط به آلمان نيست، مربوط به تمام کشورهاي اروپايي است و اين تفاوت بين خارجيان وجود دارد."

لطفي زاده مي گويد: " شصت سال پيش، زماني که به آمريکا رفتم، اوضاع خيلي بدتر از اين بود، و حتا اگر فردي نام خارجي مي داشت مي توانست سرآغاز مشکلات براي او باشد و با اين اسم شما نمي توانستيد شغلي بگيريد. به خاطر دارم زماني که در ايران بودم و به دبيرستان البرز مي رفتم، به يک آمريکايي گفتم که مي خواهم براي ادامه تحصيلات به آمريکا بروم؛ و در جواب به من گفت که تو ديوانه اي! و من نفهميدم که چرا به من گفت ديوانه. وقتي رسيدم به آمريکا متوجه شدم که او حق دارد، چرا که ما نمي توانيم شغلي داشته باشيم؛ کاملأ غير ممکن بود. تقريبأ آن زمان مثل الان آلمان بود." به فارسي مي افزايد: نه نه، خيلي هم بدتر.

ارتقاي اجتماعي دانشوران مهاجر در آمريکا و کانادا

به نظر او اوضاع در کانادا و آمريکا امروزه عوض شده است ولي مهاجران همچنان با محدويت در ارتقاي اجتماعي روبرويند: "امروز به هر کجا که مي روي مي تواني حضور خارجيان را ببيني...در آمريکا اوضاع به گونه اي ست که شما مي توانيد مدارج ترقي را طي کنيد، ولي در مرحله اي خارجي بودن باعث توقف مي شود. شايد بتوانيد رئيس دانشکده بشويد، ولي رئيس دانشگاه شدن تقريبأ غير ممکن است. افراد زيادي هم در استخدام دولت آمريکا نيستند ولي در کانادا وضع به شکل ديگري ست. به اين ترتيب من احساس مي کنم که زندگي در آلمان خيلي مشکل تر است.

"اروپا در سير نزولي است"

او در ادامه از نگراني خود در باره آينده علمي اروپا مي گويد: "بايد فکر کرد که اوضاع و احوال به چه جهت به اين جا کشيده است؟ ولي به تحقيق مي توانم بگويم که اروپا در سير نزولي است . اگر آمريکا هم در سير صعودي مي بود، پيدا کردن شغل آسان تر مي بود. ولي الان آمريکا هم در سير نزولي است. علت اين است که با کشورهاي آسيايي در رقابت هستند و آسيايي ها در سير ترقي هستند. مثلأ در آلمان توليدات رو به پايين حرکت مي کند، و در بعضي کشورها سير نزولي شديدتر است مثل انگلستان.

پروفسور لطفي زاده در ادامه مي گويد: "از آنجا که من به کشورهاي مختلف سفر مي کنم به تحقيق مي توانم بگويم که اين معضل دست به گريبان همه کشورهاي اروپايي است. مثلأ در ترکيه گاز و نفت وجود ندارد ولي در عوض توريست دارند. درآناتولي فقط پانصد هزار نفر در قسمت توريسم کار مي کنند. ولي از توريسم که يک کشور نمي تواند ثروتمند شده و رشد کند.

"شکل گيري استعمار جديد در صنعت"

لطفي زاده عقايد اجتماعي خاصي دارد که از حساسيت او به وضع کشورهاي کمتر توسعه يافته حکايت دارد. او مي گويد: "من به هر کشوري که سفر مي کنم از استادان دانشگاه سئوال مي کنم که آيا شما مي توانيد با پولي که مي گيريد زندگي کنيد؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولي در ايران و ديگر کشورها از جمله بلغارستان، روماني، ترکيه، لهستان، پاسخ منفي است. و اين براي پيشرفت علم و دانش مناسب نيست و بايد کاري انجام داد."

"به طور کلي آنچه در مورد کشورهاي جهان مي توان گفت اين است که يک "نئو کلونياليسم" در حال شکل گيري است. در نتيجه يک کشوري مثل لهستان که 84 درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتا کار به خريد زمين هاي اين کشورها هم رسيده است، نتيجه اين که افراد اين کشورها در آينده فقط براي آلمان و آمريکا کار خواهند کرد، نه براي خود."

"يادم مي آيد که شاه به ايرانيان گفته بود که حتا حاضر نيستم يک دلار قرض بگيرم و بايد کشورمان را خودمان بسازيم، ولي امروزه کشور ايران زير بار قرض و بدهکاري است. و به نظر من جهان از يک دوران خيلي سختي در حال گذر است و همه ما با اين مشکلات مواجه هستيم. و چه بسا مشکلات بزرگتري در روسيه وجود دارد."

امتياز چند فرهنگي بودن

لطفي زاده که در فرهنگ هاي مختلف ترکي و روسي و ايراني و آمريکايي باليده است اين را امتياز خود مي داند و مي گويد شما از اين طريق به طبيعت بشر بيشتر پي مي بريد: "براي مثال من پنج سال رئيس دانشکده بودم، و در بحث و نظر خواهي، نظرات آناني که تک فرهنگي بودند، نسبي بود، ولي من هر نظري که مي دادم به مرور زمان، درستي نظر من ثابت مي شد، براي اين که من فرهنگ هاي مختلف را مي فهمم و درک مي کنم، در جايي که مثلأ آمريکايي ها به علت تک فرهنگي بودن اين ويژگي را نمي توانند درک کنند."

منبع