فلسفه علم

فلسفهٔ علم یا فلسفهٔ علوم شاخه‌ای‌است از فلسفه که به مطالعهٔ تاریخ، ماهیّت، اصول و مبانی، شیوه‌ها، ابزارها، و طبیعتِ نتایجِ به دست آمده در علومِ گوناگون همّت می‌گمارد. فلسفهٔ علم، از لحاظِ علمِ موردِ بررسی، خود، به زیرشاخه‌هایِ متعدّدی تقسیم می‌گردد که از جملهٔ آن‌ها می‌توان فلسفهٔ فیزیک، فلسفهٔ شیمی، فلسفهٔ ریاضیّات، فلسفهٔ زیست‌شناسی، فلسفهٔ علومِ اجتماعی، فلسفهٔ مکانیکِ کوانتومی و فلسفهٔ نسبیّت را ذکر نمود.

برای مطالعه ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید.


ادامه نوشته

زمان

مفهوم زمان از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته و از قدیم تا به حال نظرات فلسفی و فیزیکی متفاوتی در مورد مفهوم و تعریف زمان ارائه شده است.  . . 

http://beatsbyoctavia.com/wp-content/uploads/2013/05/time2.jpg


برای مطالعه ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید.

ادامه نوشته

افلاطون

افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود. فراخنای ارضی یونان در آن تاریخ خیلی وسیعتر از سرزمینی بود که در داخل مرزهای یونان امروز قرار گرفته است. قلمرو یونان قدیم قسمت اعظم مناطقی را که در کرانه‌های کنونی مدیترانه و دریای سیاه واقع است در بر می‌گرفت و وسعت ارضی آن از  آسیای صغیر تا مارسی و از خاک مصر تا دهانه دانوب گسترش می‌یافت.

برای مطالعه ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید.

ادامه نوشته

ارسطو  

ارسطو یکی از بزرگترین متفکران جهان است. در سراسر تاریخ فلسفه، گذشته از افلاطون و کانت، شاید هیچ کس ژرفا و پهنای اندیشه او را نداشته باشد، از بیست و چهار قرن تاکنون تاثیر او در فیلسوفان و دانشمندان گیتی بیرون از حد و حساب و بسا بیمانند بوده است.

برای مطالعه ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید.

ادامه نوشته

سقراط

می گویند پدر او سنگتراش یا پیکرتراش بوده است ، و در تایی آن می توان به سخن افلاطون ‌اشاره کرد که دایدالوس Daedalus را نیای سقراط می نامد (ائوتوفرون 11b ،‌ آلکیبیادس اول 121a) . همانطور که پزشک ها سلسله النسب خود را به نیای اصلی خویش ، آسکلیپوس Asclepius ، می رسانیدند . پیکر تراش ها نیز طبیعتاً سلسله ی خود را ت دایدالوس تعقیب می کردند . در توجیه این شجره نامه ی اسطوره ای باید گفت رسم یونانی این بود که هر شغلی از پدر به پسر می رسید . بر همین اساس گفته اند خود سقراط در حرفه ی پیکر تراشی پرورش یافته بود ، و احتمالاً در جوانی به آن کار اشتغال داشت .

سقراط

جهت مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید .

ادامه نوشته

فلسفه علم

در قرن بیستم تحولات عمیقی در علوم طبیعی به وجود آمد و نظریات فیزیکی نوینی از جمله نظریه نسبیت ، نظریه مکانیک کوانتومی را در دیدگاه جهان پدیدار ساخت. کشفیات تصادفی و دور از دسترس بسیاری که در فیزیک و به ویژه در اختر فیزیک صورت گرفته‌اند، درک ما را از جهان و قوانین حاکم بر آن بهبود بخشیده‌اند. البته این بدین معنی نیست که علم در آینده ، اطلاعات کنونی را کاملا رد می‌کند.

علوم طبیعی براساس کشفیاتی که در آن صورت گرفته ، موفقیت بزرگی را کسب کرده است. بسیاری از قوانین و نظریات بیان شده دارای کاربرد وسیعی هستند. درست است که انقلاب علمی سبب ظهور مفاهیم و نظایات نوینی می‌شوند، اما برخلاف انتظار با مفاهیم اساسی و پایه گذشته ادغام می‌گردند و مفهوم خود را در ارتباط با پدیده‌ها حفظ می‌کنند.

جهت مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب کلیک نمایید .

ادامه نوشته

فلسفه اسپینوزا ، جهان از چشم انداز ابدیت

باروخ ( بندیکت) اسپینوزا ، فیلسوف هلندی ( با اصلیت یهودی پرتغالی ) که در سال ۱۶۳۲ به دنیا آمد و به دلیل عدم نگرش سنتی به دین یهود ، در سال ۱۶۵۶ تکفیر و از جامعه یهود اخراج شد ، تا پایان عمرش در ۱۶۷۷ ، شجاعانه پای اصول خود ایستاد و بر طبق فلسفه ای که خود بنا کرده بود زندگی کرد .
  او ابتدا به مطالعه متون دینی و الهیات پرداخت ؛ اما باب طبعش قرار نگرفت و پس از مطالعه آثار فیلسوفان از دوره قدیم تا قرون وسطا و رنسانس و برگرفتن ایده هایی که در ساختمان فکری و نظام فلسفی او تأثیرگذاشتند ، در نهایت تحت تأثیر دکارت (۱۶۵۰  – ۱۵۹۶) قرار گرفت . اسپینوزا بارزترین نماینده مکتب اصالت عقل می باشد که با دکارت به عرصه ظهور رسید .

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

ديدگاه هاي فلسفي بور

بعد ازتکوین نظریه کوانتوم در اواخر دهه سوم قرن بیستم کم کم نظر فیلسوفان فیزیکدان و فیزیکدانان فیلسوف مشرب متوجه جنبه های معرفت شناختی این نظریه شد واز آن زمان تا به حال مخصوصاٌ در دو دهه اخیر بسیار درباره تاًثیر مکانیک کوانتومی روی جریان تفکر فلسفی معاصر نوشته شده است . اما متاًسفانه جز در مواردی معدود کمتر درباره تاًثیری که فلسفه و علی الخصوص آثار فلسفی قرن نوزدهم روی تفکر فیزیکی معاصر گذاشته است صحبت شده است.ما در اینجا درباره برخی نظرات فیلسوفان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که احتمالاٌ روی بور تاًثیر گذاشته اند صحبت خواهیم کرد . و همچنین نگاهی گذرا بر افکار بور خواهیم داشت و اتفاقاتی را که احتمالاٌ منجر به ارائه" اصل مکملی بور" شده مورد بررسی قرار خواهیم داد.

هایزنبرگ گفته است که بور در درجه اول فیلسوف بود تا فیزیکدان ،ولی از آن فیلسوفانی بود که تاًکید داشت حکمت طبیعی حتماٌ باید با تاًیید قاطع تجربه همراه باشد .در تاًیید این سخن هایزنبرگ می توان گفت که غالب مقالات و سخنرانی های بور در سالهای 1927-1962 عمدتاٌ فلسفی است. بور مخصوصاٌ پس از سال 1927 بیشتر اوقات خود را صرف تبین مسائل معرفت شناختی فیزیک اتمی کرد و این بخش از دانش بشری را وسیله قرار داد که از طریق آن به نظریه ای جهانشمول درباره معرفت شناسی دست یابد.

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.


ادامه نوشته

فيزيك آقابالاسر نمى خواهد؟

فلسفه فيزيك به معناى امروزين كلمه تقريباً از اوايل قرن بيستم و با شكل گرفتن تجربه گرايى منطقى وارد ادبيات فلسفى شد.امروزه در دانشگاه هاى معتبر دنيا كرسى اى با اين عنوان در سطوح مقدماتى و تكميلى ارائه مى شود. هر چند با سلطه نگرش پوزيتيويستى در ميان فيزيكدانان،فيلسوفان حتى حق همراهى با فيزيكدانان را از دست داده اند ولى با اين وجود، فلسفه فيزيك جايگاه خود را پيدا كرده است. به طور كلى فلسفه فيزيك در سه شاخه جريان دارد؛...

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.


ادامه نوشته

آيا صفر يعني هيچ؟

آرام در کنار آنها نشستم و با علامت دست خواهش کردم بحث خود را ادامه دهند. سه نفر بودند ؛ توکا ، کبوتر و آرش … کبوتر با هيجان و اندکي خشم گفت: - هر چيزي را که نمي شود معنا کرد؛ “بالا” يعني بالا و “پايين” يعني پايين. بعد سرش را به طرف توکا برگرداند و گفت: - سرت را بالا بگير . توکا از روي صندلي بلندشد، ايستاد و سرش را به طرف آسمان گرفت...

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .

ادامه نوشته

تعريف‏هاي ارايه شده از فلسفه علم

هر چند تعريف به معنايي كه مورد نظر منطقيون مي‏باشد، با دشواري‏هاي بسياري رو به روست و همانطور كه ويتگنشتاين مطرح ساخته است، ارايه يك تعريف دقيق ممكن نيست و معناي يك واژه تنها از طريق كاربرد آن در يك چارچوب بيان مي‏شود، اما توجه به اين نكته هم بد نيست كه سابق بر اين رسم بوده كه قبل از آغاز هر درسي، تعريفي هر چند اجمالي از آن ارايه مي‏كردند تا ديدي عمومي نسبت به آن ايجاد شود و براي انجام اين كار، توضيحاتي چند در ارتباط با موضوع، روش، هدف، تاريخ وضع، واضع و مسايلي كه در آن علم مورد بررسي قرار مي‏گيرد، ارايه مي‏شده...

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .

ادامه نوشته

مباني فكري انقلاب ها در فيزيك

پوپر مي گويد:

راه درس گرفتن از تجربه، انجام مشاهدات مكرر نيست. سهم تكرار مشاهدات در قياس باسهم انديشه هيچ است. بيشتر آنچه كه مي آموزيم با كمك مغز است. چشم و گوش نيز اهميت دارند، ولي اهميتشان بيشتر در انديشه هاي غلطي است كه مغز يا عقل پيش مي نهند....

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .

ادامه نوشته

فلسفه علم

از منظر خرد گراي غربي ، تا زمانى كه ما در به كارگرفتن فهم خويش محتاج هدايت و ارشاد ديگرى هستيم و ديگرى هادى ماست و ما را راه مى برد، هنوز به مرحله‌ى روشنگرى نرسيده‌ايم. مقصود  اين نيست كه ما نبايد از انديشه هاى ديگران سود بگيريم، بلكه منظور اين است كه ما در حل مشكلات خود بايد تنها بر فهم خود متكى باشيم. انديشه را مىتوان از ديگرى گرفت، اما انديشيدن را نمىتوان. كسانى كه مى خواهند تا ديگرى به جاى آنان بينديشد، هنوز در خامى و عدم بلوغ فكرى به سر مى برند. اختلاف جهان انديشه‌ى كانتى با جهان انديشه‌ى ايرانى، زمانى بهتر درك مى شود كه ما نگاهى كانتى به انديشه‌هاى خود بيفكنيم...
برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .
  

 

ادامه نوشته

جايگاه انسان در گيتي

چكيده:
 
نوشته حاضر در صدد تبييني نقادانه از نگرش دانشمندانِ غربي در باب جايگاه انسان در هندسه گيتي, و تحليل هاي به ظاهر عرفانيِ انسان شناسان معاصر است. آنچه در اين راستا مي خوانيم عبارت است از:
مقدمه كه در آن دو نكته اساسي درباره پشتوانه هاي جهان شناختي و اعتقاديِ دوام نظريه "زمين مركزي", و ورودِ همين نگرش به عالم اسلام, مطرح شده است. و با اين پيش زمينه عيني, مسايل زير مورد بررسي قرار مي گيرد:
نفوذِ نظريه زمين مركزي در انديشه هاي ديني و عرفاني, نگرش ها و تحليل هاي انسان شناسان معاصر, نگرش عرفاي اسلامي درباره كرامت نوع انساني.
 
برای مشاهده متن کامل مقاله  بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .
ادامه نوشته

غوغای فوتبال، غربت فلسفه

فوتبال و فلسفه؟! در نگاه اول چنين به‌نظر می‌رسد که اين دو حوزه‌ که اولی بيشتر با پای انسان و حرکات بدن او و دومی بيشتر با سر انسان و ذهن او سر و کار دارد، با هم هيچ نسبتی ندارند و کارکردشان کاملاً متفاوت‌ است. بازی فوتبال پديده‌ای است عينی و ملموس که اغلب در پايان دو هاف‌تايم برنده و بازنده آن معلوم است؛ در حالی که فلسفه‌ورزی ورزشی است ذهنی و انتزاعی که نه تنها برنده و بازنده‌ای ندارد، بلکه گاه نيمه‌ی اول آن با نيمه‌ی دومش هيچ رابطه‌ای ندارد. با اين همه، اغلب فيلسوفان، برعکس رنه دکارت، بر اين باورند که نسبت و ارتباطی ميان ذهن و بدن انسان وجود دارد. 

برای مشاهده ادامه این مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته